رمان: #سانست (#غروب_خورشید)
نویسنده: #ا_اصغرزاده
ژانر: #عاشقانه #انتقامی
خلاصه کتاب:
خیلی وقت پیش، درست زمانیکه خورشید قصه ما هنوز طلوع نکرده بود، اتفاق بدی رخ داد. اتفاقی که درش قسم خورده شد به نابودی، به تباهی به سیاهی!
همان موقع بذر کینه کاشته شد. شخم زده شد. جوانه زد و آرام آرام رشد کرد. ریشه دواند و بزرگ شد. بزرگ و بزرگتر تا شد یک سیاهی، یک تباهی و یک غروب بی رحمانه.
پسر قصه ما از همان کودکی در گوشش از انتقامخواندن و حالا وقت شروع بازی است، اما آیا عشق ، مجالی به انتقام میدهد؟!