خرید رمان ساز غم | یسنا
💚 رمان : #ساز_غم
💚 نویسنده : #یسنا
💚 ژانر : #اجتماعی
💚 خلاصه :
به حمایت از
دختران سرزمینم،زندانیانی که دربند ناموس اسیرند
فرشتگانی که همواره درگیر اجبار هستندوعاشقانی که شعله عشقشان بدون ابراز خاموش گشت.
اگرنگاه ابزار مانند تو،ای مرد سرزمینم به جسم بی دفاع من نبود
اکنون جایگاه من در این وادی اینقدر نا امن نمی شد ….
قسمتی از این رمان بسیار زیبا و اجتماعی :
امروز یک دفتر خریدم تا آنچه، که درونم انباشته می شود رابنویسم .یه دفتر که بعضی
از آدم ها به آن دفترخاطرات می گویند اما من می گویم دلنوشته های من شما هم با این اسم بخوانید.
من کسی هستم که با شک وتردید به دنیا آمدوبا درد و رنج خواهد مرد
کسی که خود را به خاطر وجود بی موقعه اش هیچ وقت نبخشید.
من نباید به دنیا می آمدم با آمدن من زندگی مادرم نابود شد روز تولدم به جای جشن وشادی اشک
ریختن و عزا گرفتن.تنها او بود که مرا عاشقانه در آغوشش فشرد .در اوج تنهایی های من عشق او نبض زیستنم بود.
به راستی که بهشت زیر پای مادران است.
صبح شده بود اما هنوز کاملا بیدار و هوشیار نبودم مثل همیشه وارد اتاقم شدو چند لحظه ای مرا تماشا کرد.
تابش عشق را با چشمان بسته ام نیز حس می کردم.ابتدا پیشانی ام را بوسید سپس به آرامی تکانم داد
_ سهند جان…
رمان عاشقانه و زیبا
چشمانم را گشودم.بعد از بیست وچند سال که از عمرم می گذشت تازه امروز فهمیده بودم چقدر مادرم را دوست دارم!
بعد از سال ها تلاش وکوشش بالاخره بعد از اتمام کارشناسی در بیمارستانی مشغول به کار شدم.
زندگی خوبی داشتم و این را مدیون دعاهای مادرم و اعتبار پدرم بودم.پدرم سال ها پیش قبل از تولد من،
زمانی که مادرم باردار بود غزل خداحافظی را خوانده بود وبه مقام بلند وعظیم شهادت رسیده بود
اویک پرستار جوان بود که در اوج جوانی شهید شد.نام بزرگ او واعتبار فراوانش همیشه همراه من بود.
گرچه تمام این ها کافی نبود وجای خالی اش را این حمایت ها و ترحم های ناچیز پر نمی کرد اما با گذشت
زمان به این حقیقت دست یافتم که با وجود نبود پدرم مادرم به خوبی نقش او را ایفا کرده بود جوانی اش را
به پای من سوزانده بود تا من به این جا رسیده بودم.بعد از مادرم کسی که خیلی در موفقیت های من تاثییر
گذار بود برادرمادرم یعنی دایی من بود.او را از زمانی که به دنیا آمدم در کنار مادرم دیدم تا به امروز وهمین
لحظه او وهمسرش خیلی مارا حمایت کرده بودند خودم را مدیون آن ها می دیدم من و مادرم در یک آپارتمان
مشترک دو واحدی با خانواده دایی ام زندگی می کردیم .
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از نگارشاپ خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد.
افزودن دیدگاه جدیدThere are no reviews yet.