دانلود رمان استاد خاص من

علاقه‌مندی
به علاقه‌مندی‌ها اضافه شد.
از علاقه‌مندی‌ها حذف شد.
قیمت:
تومان27,070
موجود
تحویل اکسپرس
تحویل در کمتر از ۲ ساعت
امکان پرداخت در محل
تحویل بگیرید سپس پرداخت کنید
7 روز هفته، 24 ساعته
پشتیبانی آنلاین
ضمانت بازگشت کالا
تضمین بازگشت تا ۷ روز

نام رمان : استاد خاص من

نویسنده رمان : محیا داوودی

ژانر رمان : عاشقانه , طنز

خلاصه رمان استاد خاص من

پراید قشنگم و توی پاركینگ دانشگاه پارك كردم و خواستم از ماشین پیاده شم … بازم دیرم شده بود … اصلا مگه ممكن بود یه روز من كلاس داشته باشم و به موقع برسم؟! … استغفرالله! … غرق همین افكارم بودم كه پای راستم پیچ خورد و صدای خورد شدنش رو به وضوح شنیدم … لعنتی انگار از وسط به دوتا قسمت تقسیم شد! … مچ به بالا و مچ به پایین … با اینكه درد بدی توی پام پیچیده بود اما بااین حال من دیوونه تر از اونی بودم كه بخوام بخاطر پیچ خوردن پام غصه بخورم یا خم به ابروم بیارم!

پس طوری كه انگار اصلا اتفاقی نیفتاده شروع كردم به راه رفتن و البته رسیدن به كلاس…! كلاسی كه خیالم از استادش راحت بود یه استاد پیر غر غرو كه هرچند غر میزد اما در نهایت میگفت: خانم بی انظباط بالاخره تشریف آوردن و بعد هم اشاره میكرد كه بشینم … هر چند كه با همین غرغراش همه ی بچه هارو به خنده مینداخت اما خودش كوچك ترین لبخندی نمیزد و فقط از بالای عینك ته استكانیش نگاهم میكرد.

فاصله ای تا كلاس نمونده بود و بالاخره بعد از چند ثانیه به در كلاس رسیدم … نفسی گرفتم و در رو باز كردم … در كمال تعجب همه ساكت نشسته بودن و خبری از استاد نبود! … انگار امروز نیومده بود یا هرچند غیر ممكن،اما من زودتر از اون رسیده بودم! … لبخندی از سر رضایت زدم و به پونه نگاه كردم كه فقط زل زده بود بهم و هیچی نمیگفت! …اما من برعكس پونه پر از انرژی و خنده بودم

پس براش دستی تكون دادم و گفتم: پونه ،یلدا جونت اومده تازه استاد غرولندم كه نیومده پس چرا مثل بز داری نگام میكنی؟!هوم؟! … این رو گفتم و راه افتادم سمت صندلیم كه …

دسته:،
برچسب:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز شما:

فراموشی رمز عبور

خانه
0
سبد خرید
دسته‌بندی‌ها
علاقه‌مندی
سبد خرید خالی است.