دانلود رمان سوگلی شیخ

دانلود رمان سوگلی شیخ

خلاصه رمان:

بی صدا خندیدم و رونم رو که بخاطر لگد های فواد کبود شده بود نوازش کردم

سکوت بینمون داشت طولانی میشد که بی مقدمه گفت

!فواد مریضه –

دستام رو توی هم حلقه کردم و به مبل تکیه زدم …یه چیز بگو ندونم…

بیست ساله که مریضه درست بعد از مرگ مادرش –

از همون سن، وقتی یه بچه ی کوچولو بود، یه خشم

عجیب و غریبی درونش وجود داشت

توی مدرسه، همکلاسی هاش رو کتک میزد بی دلیل و با دلیل! گاهی معلم ها میدیدند که توی یه کلاس خالی

نشسته و با خودش حرف میزنه ،نقاشی های عجیب و غریب میکشید رفته رفته و با

بالاتر رفتن سنش، خشمش شدیدتر شد طوری که چند بار از مدرسه برای عامر نامه فرستادند اما فواد هر

دفعه نامه هارو پاره میکرد و به مدیر مدرسه میگفت بابام نمیتونه بیاد

از سه تا مدرسه، اخراجش کردند آخری، یکی رو در

حد مرگ کتک زده بود من اینارو از خواهرش شنیدم

فواد رابطه تقریبا نزدیکی با فرزانه داره وقتی باهاش

دوست شدم از بیماریش بهم گفت اما حتی خودش هم بیماریش رو قبول نداره

میگه دکتر ها چرت و پرت میگن معتقده کاملا از نظر

عقلی سالمه، در حالی که دائم با خودش حرف میزنه و

توهمات اسکیزوفرنی داره چند سال پیش، توهم میزد…